11:11



 

لطفا موزیک رو پخش کنید!

Unknown

همیشه حس میکردم یه وجود خبیث شاید موجودی از جنس تاریکی دنبالم میاد گاهی خیلی نزدیک گاهی چند قدم عقب تر، هیچ راه نجاتی ازش نیست نمیتونم ازش فرار کنم چون نمیبینمش انگار نیروشو از وجود من میگیره و منو ضعیف تر میکنه. هربار که حسش میکنم مثل یه هاله انرژی منفی دورمو میگیره و انگار سنگین میشم. نمیتونم بگم از این حس خوشم نمیاد ولی میدونم داره نابودم میکنه باعث میشه تغییر کنم و شاید یکی از همین روزا دیگه خودم نباشم.

امروز تصمیم گرفتم قبل از این که بیاد سراغم به جایی برم که هیچوقت پیدام نکنه ولی همین که درو باز کردم چیزی جز سیاهی ندیدم هیچ صدایی نمیومد هیچ نوری اون بیرون نبود برگشتم داخل، چشمم به ساعت افتاد که از حرکت ایستاده بود حالا دیگه اصلا نمیدونستم کجام.

یهو ترس وجودمو گرفت و بالاخره صدای قدم هاشو شنیدم و برای اولین بار دیدمش. 

ادامه مطلب

آخرین مطالب
آخرین جستجو ها